من و خیابان های این شهر

کهنه رفیقانیم

در روزهای بی حضور تو...

آن چنان قدم به قدم 

زخم های آسفالت خیابانها را می شناسم

گویا همزاد دردهای همیشگی من اند...

من و چناران این خیابان های بلند

من و ساکنین کهنسال این درختان

-کلاغ های آشنا با قطره قطره اشکهای من...-

بخشی از خاطرات همیم...

بخشی از زندگی هم...

دوستان همیم...

...

دلواپس تو نیستم 

که می دانم 

در این شهر شلوغ 

در این هیاهو و قیل و قال

میان هواخواهان بی شمارت

غرق محبتی....

نیز می دانم 

لحظه ای هم از کوچه باغ ذهن لبریزت 

نمی گذرم...

...

نگرانم 

نگران خودم ؛

مبادا در هجوم برف خاطراتت

جوجه گنجشک دلم یخ بزند...

در این خیابانهای دلگیر...

در این زخم های پیاپی...

در این تکرار نبودن ها...

در این یخبندان تنهایی...

 



تاريخ : دو شنبه 21 فروردين 1396برچسب:بی حضور تو , | 20:43 | نويسنده : younesmoradi |
صفحه قبل 1 2 3 4 5 ... 6 صفحه بعد